رو نوشت

می نویسم تا بنویسند نوشت از دلش یک رو نوشت

رو نوشت

می نویسم تا بنویسند نوشت از دلش یک رو نوشت

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

تحریف اصول در برابر سکوت جامعه


امروز با برادرم به صورت اتفاقی گفتیم بریم یه سری به کارتن خواب ها بزنیم،بلد نبودیم دقیقا کجاها هستند ولی حدودشونو می دونستیم.رفتیم پل علی بن حمزه شنیده بودیم زیر پل اسکان دارند ،به دلیل بارندگی هایی که این چند روز اومده بود مجبور بودند از اونجا برن. یه مسجدی نزدیک پل بود گفتیم بریم اونجا از کسایی که اونجا هستند بپرسیم احتمالا مال همون محله باشند یه بنده خدایی بیرون اومداخویم ازش پرسید محل اسکان کارتن خواب ها کجاس؟؟؟ 

بنده خدا انگار سوال غیر اخلاقی ازش پرسیدیم چنان جبهه گرفت که جز افسوس چزی دیگه ای نمیشه گفت .بنده ی خدا میگفت من آخوندم من چه ربطی به این کارتن خواب ها از من  فقط باید سوال آخوندی بپرسید من آخوندم.

خدا رحم کنه این جامعه ای که روحانیش به کارتن خوابها چنین دیدی داره ،کلا گویا وظیفه ای جز احکام و چطور غسل کنیم و چگونه وضو بگیریم ندارند.

زمانی که جامعه ی روحانیت ما اینقدر در فردیت دین فرو رفتند و بعد اجتماعی دین را فراموش کردند و حوزه ها هیچ دغدغه ی مردم را ندارند خروجی این حوزه همین دوستان بی دغدغه در جامعه ی اسلامی می شوند.

یک سری از صحبت های تئوریسین های انقلاب را اگر اسم آنها را نیاوریم به جرم ضد حکومت اسلامی و ضد ولایت فقیه بودن بازداشتمان می کنن یک عبارت از شهید بهشتی هست که از این دسته موارد محسوب می شود ایشان می فرمایند:

«بالا بروید یا پائین بیائید ، اصلاً قرآن را بر سر جامعه پهن کنید ، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه ی بیچاره ی از سرما لرزان وجود دارد و از سوی دیگر متنعّمان برخوردار از همه چیز ، این جامعه لَجَن است . تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لَجَن است . آیا کسی در دنیا منتظر این می شود که ببیند این جامعه ، جامعه قرآنی است ، یا انجیلی ، یا توراتی ، یا بودایی ، یا اوستایی ، یا مائوئیست ؟ نگاه می کند اگر در جامعه به همه انسانها به عنوان انسان نگاه نمی شود ، احتیاجات آنها بی ارزش است ، خیابانهای یک طرف شهر گلگاری دارد اما طرف دیگرش چندین سال است که چاله – چوله هایش به دره و ماهوُر تبدیل شده ، این جامعه هر بر چسبی می خواهد داشته باشد ، آیا مردم دنیا در رده بندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردنش حالت انتظار پیدا می کنند و می گویند ببینیم آیات قرآن در این زمینه چه می گوید ؟ یا انجیل در این باره چه گفته ؟ نصوص اوستا چه می فرماید؟ اوپانیشادهای آئین هندی چه می گوید ؟ کتاب مائو در این باره چه آورده ؟ لنین در این زمینه چه گفته ؟ مارکس چه گفته ؟ این حرفها نیست . منتظر اینها نیستیم . می گوئیم این جامعه بد است ؛ ناقص است؛ دارای کمبود است . شکی نیست . این قدر بحث نمی خواهد .»

کتاب " باید ها و نباید ها " ص 102

جالب است گویا اصول انقلاب از گذشته تا کنون تغییر کرده است و پابرهنگان و محرومین جامعه در این جامعه ی اسلامی هیچ اهمیتی ندارند.

بعد از جواب این روحانی بزرگوار به صورت اتفاقی یکی از این کارتن خواب ها را  دیدیم.بنده ی خدا داشت از ضایعات چیزهایی برای خوردن پیدا می کرد ،نزدیکش شدیم برادرم از او پرسید شما خانه دارید با خجالت پاسخ داد نه نداریم گفت شب ها کجا می خوابید جواب داد در کوچه پس کوچه های دروازه سعدی ازش پرسیدم کسی از مسئولین اومده پیشتان سر بزند یا اینکه کمکی به شما  کند جواب داد نه به او گفتیم ما را ببر پیش بقیه دوستانت سرش را پایین انداخت و مارا برد.

آنجا پر بود از زن ها و مرد هایی که به دلیل نبود خانه به این مناطق پناه آورده بودند حالا چه معتاد باشند چه سالم ،یکی دیگر از این کارتن خواب های دیگر را دیدیم ازش پرسیدیم اینجا شهر داری گرمابه ای برای شما نزده است گفت نه فقط یک مکانی هست که اگر بخواهی از آن استفاده کنی باید پول بدهی یا یک کمپ اعتیادی هست هر وقت خودمان را معرفی می کنیم می گویند جا نداریم در حالی که جا دارد.

نکته قابل تامل اینجا است که تا کنون هیچ کدام از مسئولین جمهوری اسلامی به آنها سر نزده و جویای حال آنها نشده است در جامعه ای یکی از اصول و پایه هایش رسیدگی به همین محرومین و مستضعفین بوده است.تنها کار مسئولین سیاسی بازی ها و به حاشیه بودن موضوعات اصلی است و در ازای کاری که برای این محرومین انجام می دهند در حالی که این از وضایف دوستان مسئول است جز منت بر سر محرومین چیزه دیگری ندارم.

نمونه آن را برایتان ذکر می کنم چند هفته ی پیش برنامه ای داشتیم تحت عنوان از کوشکک تا سئول ایم برنامه کنایه به برخی از مسئولین شورای شهر بود که قصد عزیمت به سئول کره ی جنوبی را دارند و رسیدگی به مناطق محروم شهر را یا فراموش کرده اند یا با سرعت کمتری به پیش می برند زمانی که ما این برنامه را گذاشتیم نماینده ای از شورا حاضر شد و دانشجویان را با انواع و اقسام برچسب ها و تهمت ها مورد عنایت قرار داد و مردم آن منطقه را تهدید کرد جالب است ایشان  هم ریش داشت و هم تسبیح و تیپ بسیار موجهی ،جالب است این گونه افراد فقط از انقلاب ضواهر فردی را یاد گرفته اند و از خود انقلاب و تئوری انقلاب اسلامی فاصله دارند.

امام خمینی (ره) می فرمایند:

«اگر مسئله فقر حل نشود انفجاری رخ خواهد داد که اسلام هم جلودارش نخواهد بود»

نکته ی قابل تامل دیگری که وجود دارد سکوت جنبش دانشجویی در برابر این نا ملایمات است گویا تشکل های دانشجویی رسالت خود را فراموش کرده اند و فقط خود را در عرصه ی  سیاسی تعریف می کنند،دانشجو در جامعه تعریف می شود نه درسیاست دانشجو در درک مردم تعریف می شود نه در جانبداری از حزب و یا شخصی از احزاب امروزه رسالت دانشجو مانند رسالت اکثر روحانیون به فراموشی رفته است و هر دو جریان به حواشی می پردازند و از متن فاصله گرفته اند. 

به امید آن روزی که یوم الله دیگری در  ساختار های موجود این انقلاب در حال تحریف و ساخته ی برخی از مسئولین رخ دهد و تئوری اصیل انقلاب ناب خمینی بر سر کرسی بنشیند .

سجاد طاهری

اسلام را به دست اسلام ذبح نکنید


در تاریخ اسلام بویژه تشیع پر از فدا کاری ها و جان نثاری ها در راه حق و خدای رضوان است.اما آن چیز که به این ایثارها روح دمیده است شکل کشته شدن یا چگونگی اسارت نیست بلکه اهداف والایی است که آن را همیشه زنده نگه می دارد.شما ببنید امام حسین (ع) را در روز دهم محرم سال 67 هجری به شهادت رساندند آن هم بدترین شکل ممکن،با این وجود حضرت زینب می فرماید ما رایت الا جمیلا چه چیز سبب این زیبایی شده است.آیا می تواند هدفی جز قیام امام مسبب این زیبایی باشد؟

این هدف زیبا چیست که امام سوم شیعیان حاضر است نه تنها جان خود بلکه خانواده ی خود و از آن  بدتر به اسارت  نوامیس خود تن بدهد.اگر نگاهی به وصیت نامه امام بیاندازیم جواب را پیدا میکنیم حضرت در آن می فرماید« من از روی  خودخواهی  و خوشگذرانی  و یا بری  فساد و ستمگری  قیام نکردم، بلکه قیام من بری  اصلاح در امّت جدّم می باشد، می خواهم امر به معروف و نهی  از منکر کنم و به سیره و روش جدّم و پدرم علی  بن ابیطالب عمل کنم»

مگر اسلام آن زمان چه تفاوتی با اسلام زمان علی (ع) یا پیامبر(ص) داشت؟

مردم در آن زمان نماز را می خواندند روزه اشان را میگرقتند و مستحبات را یکی پس دیگری انجام میدادند.

آیا مگر اسلام همین نیست که واجبات را انجام بدی و تمام؟

جواب مشخص است خیر،اسلامی که امام از آن دم میزند اسلام سازش نیست اسلامی نیست که  زیر علم هر ضالم و مستکبری سینه بزنی و برایت فرقی نکند که آن شخص،شخص موجهی باشد یا یک انسان فاسق و گنه کار .

امام یک سال پیش از عاشورا در منا در خطبه ای که مخاطب آن خواص زمان خود بودند به مظمون اینگونه می فرمایند شما در برابر ظلم روا شده به اسلام سکوت کرده اید که مبادا خدایی نکرده حقوق شما در خطر بیافتد هر گاه که حقوق مستضعفی پایمال می شود سکوت می کنید و صدایی از شما در نمی آید چون نگران مال خود هستید اگر زمانی حقوق شما پایمال شود چنان ندای وا اسلاما سر می دهید که انگار دین خدا در آستانه ی نابودی است.نه خیر خود شما انحراف اسلامید سکوت شما انحراف اسلام است مال پرستی شما سکوت اسلام است.

متاسفانه این بعد از دین در مجالس عزاداری یا گفته نمی شود و یا به ندرت، واعضین ما از آن دم میزنند.زمانی که بعد اجتماعی دین ،بعد مطالبه گری دین ،بعد استکبار ستیزی دین و بعد حق گیری آن برای مستضعفان و محرومان فراموش شود،این دین با بی دینی هیچ تفاوتی ندارد و این اسلام انسانی سکولار را پرورش می دهد که نه تنها این موضوعات ذکر شده برایش اهمیت ندارد بلکه به تکفیر آن می پردازد.

 

 

 

اقتصاد نامقاومتی

در کتاب دبستان داستانکی میخواندیم به نام بلدرچین و بزرگی،خلاصه اش این است که بلدرچینی با جوجه هایش در مزرعه ای آشیانه ای داشتند،غروب هنگامی که بلدرچین به لانه باز می گشت جوجه ها هراسان به مادر میگفتند باید لانه را از این مزرعه ببریم چرا که مرد زارع امروز به فرزندش میگفت فردا صبح همسایه ها می آیند و گندم مزرعه را درو میکنند بلدرچین میگفت جوجه های عزیزم آسوده خاطر باشید فردا خبری نخواهد شد،غروب روز بعد در بازگشت بلدرچین جوجه ها میگفتند اینبار برویم چون کشاورز میگفت همسایه ها نیامدند لیکن فردا خویشان می آیند و درو میکنند و باز هم مادر میگفت آسوده باشید خبری نخواهد شد و چند روز بر همین شیوه گذشت تا یک روز که جوجه ها گفتند که از زارع شنیدیم که به پسرش میگفت داس ها تیز کن فردا صبح خودمان مزرعه را درو می کنیم

بلدرچین سراسیمه گفت فورا باید برویم،...

و این داستان همه ی افراد و ملت هاست .تا آنگاه که به امید دیگران نشسته ایم هیچ خبری نخواهد شد،دل بستن به دست دیگران و امید به همکاری و مساعدت آنان در حالی که خود توانایی و پتانسیل لازم را برای استفاده ی هر چه بیشتر از استعداد های موجود در افراد جامعه داریم امری بسی بچگانه و یا به عبارتی تند تر احمقانه است.

با مقایسه ی این داستان بچه گانه و وضع موجود جامعه خویش به نتایج جالبی می توان رسید.

آیا نمی توان ایگونه برداشت کرد که حل مسائل اقصادی کشور در دست خودمان است چنانچه بار ها امام خامنه ای بر اقصاد مقامتی تاکیید کرده اند .بار ها برای ملت های جهان ثابت شده قدرت های جهانی تنها به فکر منافع خود و استعمار کشور های جهان هستند و تا زمانی که منافع خود را در خطر نبیند از آن ملت ها دفاع میکنند درغیر این صورت تحریم.

آیا تنها مشکل اقتصادی جامعه ی امروز ما تحریم قدرت ها است؟

آیا خاموش بودن چرخ کار خانه های داخل کشور و عدم توجه به این پتانسیل های غیر فعال از مشکلات اقتصادی نیست؟

آیا عدم ارتباط صنعت و دانشگاه ها از مشکلات سیاست های اقتصادی در جامعه نیست؟

پس با این برداشت می توان گفت حل مشکلات اقصادی تنها تنها در دست خود ملت ایران است و بس.

و راهکار هم چنانچه بار ها رهبر معظم انقلاب فرمودند اقتصاد مقومتی است

امید است بجای انجام کارها با اولویت کم تر به کار های اصلی روی زمین مانده ی انقلاب بپردازند

ان شاء الله