رو نوشت

می نویسم تا بنویسند نوشت از دلش یک رو نوشت

رو نوشت

می نویسم تا بنویسند نوشت از دلش یک رو نوشت

مرگ تدریجی یک انقلاب


یکی از علل انحراف های یک انقلاب فاصله گرفتن از اصول ومبانی آن انقلاب و در نتیجه استحاله ی آن انقلاب و تغییر آرمان های آن به آرمان های پوچ و تو خالی و بی معنی است و این خطری است که هر انقلابی را تحدید و تهدید می کند،خواه آن انقلاب انقلاب پیامبر باشد یا انقلاب امام خمینی ره .

همیشه عده ای هستند که منافع آن ها با منافع انقلاب در تضاد است در نتیجه در صدد تحریف آن انقلاب بر می آیند و معمولا فضایی را بوجود می آورند که  بر اثر آن ضمن حفظ پوسته و صورت انقلاب آن را به سیرت و مغز فاسد قبل از انقلاب رجعت می دهند.(به طور مثال استقرار نظام فاسد سرمایه داری،برده داری با تشدید تضاد طبقاتی در حکومت امویان اما به ظاهر در لباس و صورت خلافت پیامبر(ص).)

با این حال بار ها رهبر معظم انقلاب از تببین صحیح آرمان ها و حتی خطر تغییر صورت و سیرت انقلاب سخن گفته اند، ایشان می فرمایند:

«هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکرشده و حساب‌شده، استحاله‌ی جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. »

لزوم جلوگیری از تحریف انقلاب ها تبیین گسترده ی آرمان های آن انقلاب در جامعه و تربیت نیروی فعال در تراز آن انقلاب است و این دو با یک دیگر در ارتباط هستند و به عبارتی لازم و ملزوم یک دیگرند بنابراین با نبود یکی از آن دو جامعه ی انقلابی لنگ می ماند.

برای شروع باید آرمان های انقلاب بویژه انقلاب خودمان را بشناسیم به همین دلیل به تبیین برخی از این موارد می پردازیم و منبعی بهتر از صحیفه ی امام برای تبیین این آرمان شناسی نمی توان یافت و نکته ی اسف بار این است که برخی از افرادی که خود را انقلابی می نامند نه تنها این گفتمان برایشان غریبه است بلکه اسفناکتر از آن با شنیدن مواضع اصولی انقلاب در مقابل آن جبهه می گیرند.

1.امام ره پس از پایان جنگ تحمیلی در پیامی شروع یک جنگ جدید را نوید می دهد و می فرمایند آن جنگ تمام شده است و جنگی که از آغاز خلقت تا زمان بعثت آخرین پیامبر بر سر مواضع اصولی در جریان بوده است را تبیین می کند.

حضرت امام می فرمایند:

«امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده ‌است و من دست و بازوی همه عزیزانی ‌که در سراسر جهان کوله‌بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین نموده‌اند می‌بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه‌های آزادی و کمال نثار می‌کنم.»

جنگ مستضعف و مستکبر،جنگ فقر و غنا این ها ادبیات جدیدی در ادبیات انقلاب بود ادبیاتی که تا کنون مهجور مانده است.حال بیاییم کمی معنای جنگ فقر و غنا را بیش از بیش گسترش بدهیم.آری به راستی بنا به فرموده ی خداوند در قرآن کریم یکی از بزرگترین هدف ها در بعثت پیامبران برپایی عدالت در جامعه است(سوره ی حدید آیه 25) و به تعبیر مقام معظم رهبری «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض ، و نیز عدالت خواهی است؛این پایه ی مشروعیت ماست».

با این همه آیا می توان خود را انقلابی معرفی کرد اما هدفی برای برپایی عدالت نداشت؟وآیا می توانیم خود را انقلابی و در خط امام بنامیم اما تلاش برای رفع تبعیض و فساد در اندیشه ی ما هیچ جایگاهی نداشته باشد حتی از قشر مستضعف به عنوانی یاد کنیم که گویا تقدیر و مشیت اللهی چنین بوده است که این افراد به این نوع زندگی دچار شوند.در جامعه ای که برای قشر مستضعف آن، انقلاب شده است و هدف اصلی آن برپایی عدالت بوده است چرا باید این قشر را فراموش کند؟؟و حتی به اصطلاح، سوپر انقلابی های آن در اولویت های خود هم لزوم رسیدگی به محرومین را فراموش کنند و فقط خود مشغول گربه سگ بازی های سیاسی باشند و یا حتی چنان عمق تحلیلی آنها ضعیف شود که فراموش کنند تمام ابعاد حکومت با یکدیگر در ارتباط است و برای سامان بخشیدن به آنها باید ریشه را درست کرد نه اینکه صورت مسئله را پاک کرد جای بسی تاسف است که حتی بدنه ی دانشجویی نیز رسالت خود را فراموش کرده و به جای رسیدگی به مردم و مطالبه و احقاق حقوق آنها به مسائل خرد و کوچک سیاسی و یا بعضا اعتقادی می پردازند(البته به آنها هم باید رسید ولی بر اساس اولویت)

2.لزوم مبارزه با مستکبرین که بار ها در کلام امام راحل آمده است ایشان می فرمایند:

« سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه طلبان بی فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی رسند»

به درستی تنها زمانی حکومت جهانی مستضفین تحقق خواهد یافت که مستکبرین منقرض شوند و این به معنای نابودی آنها نیست بلکه در مرحله ی اول اصلاح آنها و گرنه انقراض آنها شرط اصلی بسط عدالت است.

 اما باید بدانیم مستکبرین تنها در بعد خارجی معنا پیدا نمی کنند و بلکه چه بسا خطر مستکبرین درونی برای انقلاب از مستکبرین خارجی بیشتر است برای مثال عده ای که به واسطه ی رانت خواری حقوق افرادی را که در محله های فقیر نشین کشور زندگی می کنند  ضایع می کنند و از آن برای خود کاخ ها می سازند این ها جزو مستکبرین دورنی هستند.

آنها که پشت میز های خود می نشیند و نه تنها وقتی برای امور جاری مردم نمی گذارند بلکه بیشتر وقت خود را صرف رسیدن به قدرت و ثروت اندوزی می کنند ،اینها جزو مستکبرین درونی هستند .

این افراد هستند که منافع خود را بر منافع انقلاب و مردم ارجح می دانند و حاضر نیستند برای احقاق حقوق مستضعفین جامعه قدمی بردارند چرا که منافع خود را در خطر می بینند .

حاضر نیستند برای پر شدن شکاف های طبقاتی قدمی بردارند چرا که آنها از این شکاف نان می خورند.

حاضر به پذیرش اعتراض به فساد و تبعیض در جامعه نیستند چرا که خود نمونه ی بارز این تبعیض ها هستند .

آری این افراد هستند که باعث تحریف انقلاب ها (چه انقلاب پیامبر چه انقلاب خمینی )می شوند. به درستی این افراد نماد استکبارند و این هشدار خمینی کبیر است که برای حفظ انقلاب باید با آنها مقابله کرد و سکوت در برابر آنها مرگ تدریجی انقلاب را رقم می زند.

این دو مورد از اصلی ترین اصول و مبانی انقلاب می باشد حال مورد دیگری که باید به آن توجه کرد در جهت جلوگیری از تحریف انقلاب لزوم تربیت نیروی انسانی در تراز انقلاب است.

یک انقلاب هر چند از نظر ایدئولوژیک قوی باشد اما نتواند نیرویی تربیت کند که در تراز آن انقلاب باشد و نتواند با آرمان های آن انقلاب احساس قرابت کند ،ناچارا این افراد باعث تحریف انقلاب می شوند،به طور مثال شخصی که تربیت یافته ی علوم غربی است و همه چیز را در پیوستن به کدخدایان جهان می داند، مسلما این فرد استقلال و عزت کشور برایش اهمیت ندارد و تنها هدفش پیوستن به کدخدا برای توهمی به نام بزرگ شدن است.

این نیز عامل مهم دیگری در تحریف انقلاب هاست.

مرگ اصولگرایی

اگر به مبانی و اصول انقلاب نگاهی بیاندازیم و در آن کمی تفکر کنیم به چند نکته مهم برخورد می کنیم که دانستن آن برای هر فرد انقلابی و منتسب به انقلاب ضروری است و حتی باید آنها را جزو مبانی فکری و عملی خود قرار دهد و در رسیدن به این اهداف تلاش کند.

1.حضرت امام بعد از اتمام جنگ در پیام موسوم به پیام قطع نامه ی 598 ،جنگ جدیدی را برای هر فرد انقلابی و به عبارتی، کل مردم را به جنگ اصیل اسلام رهنمون می شوند ،آن جنگی که عدالت در آن معنا پیدا می کند و هدف اصلی رسالت انبیا برای ایجاد جامعه ای اسلامی، همین معناست.

حضرت امام می فرمایند:« امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بى درد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده اند مى بوسم، و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچه هاى آزادى و کمال نثار مى کنم. »

آری،به راستی مهمترین هدف یک جامعه ی اسلامی حمایت از مستضعفین آن جامعه است ،به عبارتی برای مردمی که علت اصلی انقلاب بوده اند ولی آیا مجلس گذشته نیز در راستای حمایت از مستضعفان بوده است؟در راستای احقاق حقوق آنها بوده است؟آیا قانون گذاری ها در راستای نفی طبقات اجتماعی و رفع تیعیض های موجود در جامعه بوده است؟ یا خیر در راستای اهداف حزبی و منافع شخصی و ایجاد شکاف طبقاتی بیش از پیش.

جای بسی تعجب است از اصول گرایانی که خود را پایبند به اصول انقلاب می دانند اما هیچ فهمی از آن اصول ندارند و تنها فهم آنها رسیدن به قدرت و گربه سگ بازی های سیاسی است،آیا نکات مذکور از اصول و مبانی انقلاب است؟

حتی بدتر از آن استفاده ی ابزاری آنها از مردم برای رسیدن به قدرت به اسم اسلام و حزب الله برای رسیدن به قدرت است اما جالب است بعد از رسیدن آنها به قدرت نه تنها رنگ و بوی از آنها را نمی بینید بلکه حتی ارتباط گرفتن با آنها در جهت تحقق شعار ها و سخنان خود چنان سخت می شود که گویی آنها از مردم نیستند ، به عبارتی طبقه ی خاصی را تشکیل داده اند که ظاهر اسلامی دارند اما به واقع تفکرات آنها به جز در برخی از مسائل جزئی سیاسی هیچ تفاوتی با دیگران ندارد و تنها زمانی که آنها با توده های مردم ارتباط دارند زمان انتخابات است و بس.

حال این افراد که هیچ ارتباطی با بدنه ی مستضعف جامعه ندارند چگونه می توانند در راستای حمایت از مستضعفین گامی بردارند؟

2.لزوم مقابله با استکبار بویژه آمریکای جنایت کار و حفظ استقلال و عزت کشور جزو اصول همیشگی و مبانی اصیل در اندیشه های امام راحل و همچنین رهبر معظم انقلاب است.

امام ره می فرمایند« سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه طلبان بی فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی رسند»

لذا از گفتار بالا مشخص می شود باید در راه انقراض مستکبرین پیوسته تلاش کرد اما جای تعجب دارد در مجلسی که خود را پایبند به اصول انقلاب می داند قراردادی با کشورهای مستکبر جهان به تصویب می رسد که هم عزت را زیر سوال می برد و هم استقلال وهم منافع ملی را اما به راستی فرق مجلس ششم با مجلس اصول گرای فعلی (نهم) در راستای مبارزه با مستکبرین  چیست ؟؟گویا تنها دعوا بیشتر بر سر این است که چه کسی با آمریکا مذاکره کند، نه این‌که تا شرایط ملت ایران محقق نشده و رابطهی گرگ‌ومیشی بر هم نخورده با اصل قضیه مخالفت کنند.

در مجلسی که در راس آن یک مدعی بزرگ اصول گرایی-البته مورد لطف ویژه ی اصلاح طلبان-به نام لاریجانی باشد که تنها در بیست دقیقه بتواند چنین قرار داد ننگینی را به تصویب برساند و نه استقلال کشور برای آنها مهم باشد و نه عزت و نه حتی لزوم مقابله با مستکبرین جزو ملزومات آنها باشد نتیجه و برآیندی جز همین اوضاع آشفته ی اقتصادی،ذلت تحمل نا پذیر ملی وپایمال کردن خون های پاک شهدا و پشت پا زدن به آرمان های اصیل انقلاب ندارد.

 شاید اگر به طور فرض چنین قرارداد ننگینی در زمان مجلس ششم و سلطه ی دوم خردادی ها مطرح می شد امید می رفت که برخی از سر غیرت حزبی و یا برای رسوا کردن رقیب زیراب این قرارداد ننگین را می زدند و هرگز اجازه ی حراج مصالح ملی آن هم در بیست دقیقه نمی دادند اما باید گفت و اسفا که این ننگ بر دامان مجلسی که خود را اصولگرا می داند تا ابد باقی ماند.

تنها می توان گفت در اواخر سلطه ی ایل قاجار تحمل چنین تحقیری قابل پیش بینی بود آن هم نه در بیست دقیقه.

اصول دفع مظلوم در جهت رضایت ظالم؟اصول استکبار پرستی ؟اصول قدرت دوستی و ثروت پرستی؟آیا این اصول اصول گرایان است؟

3.اگر به لیست بندی های جناح متحد اصولگرا نگاهی بیاندازید افرادی رامشاهده می کنیدکه ترکیب آنها شگفتی انسان را برمی انگیزد چرا که نه تنها هیچ قرابت فکری ندارند بلکه گه گاه با هم در تضاد و جدال هستند برای نمونه در جدال بر سر تصویب برجام افرادی سر دم دار مخالفت و گروهی یقه چاک تصویب.گروهی مدافع دیدگاه های راست و اقتصاد کاملا لیبرالی و دسته ای هم مدعی اقتصاد اسلامی،برخی منصوب به فتنه گران 88 و جاده صاف کن آمریکا و گروهی مخالفان فتنه و به گمان ما خود عمار پندار تعدادی ساکت در فتنه،مخالف دولت و مداح دولت همه و همه را در لیست مشاهده می کنیم.

آیا به راستی این لیست بندی ها جز بر اساس روابط و زد و بند های سیاسی تنظیم شده است؟ و نیز بر اساس سهم بندی های نهاد ها و یا حتی اشخاص.

آیا نمی توان این لیست ها را شرکت سهامی افراد و گروه ها نامید؟

 

خروجی چنین شرکت سهامی،به بهانه حفظ وحدت،محافظه کاری برای حفظ وضع وجود است. لذا به‌جای پیشبرد انقلاب، حفظ وضع موجود اصل می‌شود و حرکت‌های انقلابی به‌عنوان برهم زنندگان زمین‌بازی مورد اعتراض واقع می‌شوند. در این چارچوب هر حرکت انقلابی تهدید به‌حساب می‌آید و انقلابیون به‌عنوان نیروهای تندرو مورد نفی قرار می‌گیرند. اصل این مدل محل سؤال است. در این چارچوب بازهم از انقلاب، گفتمان انقلاب و سخن گفته می‌شود، اما هویت جدی و ایدئولوژی که بتواند حرکت ایجاد کند ندارد. محافظه‌کاری هم جز برای عافیت‌طلبان جذابیت ندارد، آن‌ها هم حال و توان توجیه عمومی مردم را ندارند.

در کنار این مسائل اصولگرایان جای مسائل اصلی و فرعی را عوض کردند. درزمانی که رهبری به جنگ اقتصادی و جنگ نرم دشمن که برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین طراحی شده بود تاکید می کردند اینان اولویت خود را با آنچه جریان خود ساخته ی انحرافی بود قرار دادند.در مواردی مثل برجام، مسائل اصلی اقتصاد مقاومتی، مسائل اصلی زندگی مردم، دفاع از جناح فرهنگی مؤمن و سکوت کردند و مواردی فرعی و حاشیه های بازی‌های سیاسی را اصل قرار دادند.

این رویکرد پادگانی که چند حزب و چند چهرهی سیاسی بنشینند و بدون صلاحیت فردی یا حتی بدون نمایندگی دیدگاه‌های درون جبههی انقلاب برای بقیه تکلیف تعیین کنند، آن‌هم با شاخص سهمیه‌بندی و هر صدای مخالف را با تمسک به برههی حساس کنونی، خطر لولوی اصلاح‌طلبان و اعتدالیون و سرکوب کنند و با دوپینگ سیاسی با سوءاستفاده‌هایی نظیر برداشت شخصی و جناحی خود و انتساب آن به وابستگان رهبری هر حرکت انقلابی را منزوی می کنند.

این گونه رفتار قیم مآبانه که گاهی نیز  نان دین می خورند و سنگ انقلاب به سینه می زنند اما با هزار تاسف هم باورهای دینی مردم را تضعیف می کنند و هم آرمان های انقلابی امام و رهبری را به حاشیه می رانند علاوه بر آن نتیجه ی چنین دوگانگی ادعا و عمل باعث بد بینی توده ی مردم به جبهه ی حزب الله می شود.

 

سجاد طاهری، دبیر مجمع عدالت خواه شیراز در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجو در شیراز، با اشاره به بازکردن بخیه‌های کودک چهار ساله در اصفهان، گفت: متاسفانه برای چندمین بار شاهد توهین به اقشار مستضعف جامعه از سوی برخی پزشکان بوده‌ایم و این بار خبر ناگوار باز کردن بخیه‌های تازه گره خورده چانه کودک چهارساله در اصفهان به دلیل عدم بضاعت مالی دل ما را به درد آورد.


وی با بیان اینکه در حکومتی که یکی از اصول شکل‌گیری آن حمایت از محرومین و مستضعفین جامعه است، این گونه با این قشر مستضعف برخورد می‌شود، خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه دفعه اول نیست که شاهد این گونه اتفاقات ناگوار به دلیل نبود وضعیت مناسب مالی از سوی پزشکان هستیم، جای تعجب دارد که چرا مراجع قضایی به طور جدی این قضایا را پیگیری نمی‌کنند و با خاطیان این قضایا برخورد جدی نمی‌شود.

 

دبیر مجمع عدالت خواه شیراز با اشاره به اینکه این برخوردها برخواسته از نظام سلامت مشکل‌دار کشور است، تصریح کرد: زمانی که پزشکان حقوق چندین برابر از سطح متوسط جامعه دریافت کنند، غرور ناشی از آن باعث همچین برخوردهایی در جامعه می‌شود.

 

طاهری با بیان اینکه حقوق چندین برابر پزشکان باعث می‌شود خود را طبقه‌ای جدا از مردم به حساب آورند، بیان داشت: این سبب می‌شود به خود اجازه چنین حرکت‌هایی بدهند که با اصول اسلام و انقلاب هیچ سازکاری ندارد و هر انسان آزاده‌ای را از هر دین و فرقه‌ای آزار می دهد.

 

وی با اشاره به اینکه امیدواریم که مراجع قضایی برخورد شایسته‌ای با خاطیان این ماجرا داشته باشند، خاطرنشان کرد: وزارت بهداشت و درمان نیز به جای پرورش پزشکانی که خود را برتر از اقشار جامعه می‌دانند، در جهت اصلاح نظام سلامت کشور قدم بردارد.

 

دبیر مجمع عدالت خواه شیراز در ادامه بیان داشت: از وزیربهداشت خواستاریم تا از طرف جامعه پزشکی از خانواده‌ این کودک عذرخواهی کند تا مرحمی بر دل این خانواده باشد.

 

طاهری با بیان اینکه مجمع عدالت خواه دانشجویان دانشگاه‌های شیراز این گونه حرکات را به شدت محکوم می کند، تصریح کرد: مجمع عدالت‌خواه دانشجویان دانشگاه‌های شیراز خواستار آن است که پزشک و تمامی دست اندرکاران خاطی باید برکنار و مجازات شوند تا درس عبرتی برای این‌گونه از پزشکان شود.

 

تقدیر نامه

نمایندگان محترم مجلس فارس

استاندار محترم فارس

فرماندار محترم شهر شیراز

شهردار محترم شهر شیراز

ریاست محترم شورای شهر شیراز

دادستان محترم عمومی استان فارس

ودیگر مسئولین محترم استان

 

   موفقیت ارزشمند شما مسئولین محترم و انتقاد پذیر شهر شیراز سومین حرم اهل بیت،در کسب رتبه ی اول قتل در کشور را که براساس مدیریت جهادی شما شکل گرفته است، تبریک عرض نموده و ضمن سپاس و قدردانی از زحمات و تلاشهای صادقانه و بی وقفه ی شما مدیران و مسئولین محترم استان فارس ، امیدواریم با موفقیت های روزافزون، و با کسب مقامات عالیه در حوزه هایی از این گونه موارد موجبات توسعه و ارتقاء خدمت رسانی مطمئن ومطلوب تری رابرای مردم عزیز شهرمان به ارمغان آورید.

قطعا کسب رتبه ی سوم بیکاری و رتبه ی اول قتل در کشور،نشان لیاقت شما مدیران و دولت مردان است.

 از شما متشکریم که به خوبی و با تدبیر شبانه روزی و ولایت مداری تمام،شیراز را به شان سومین حرم اهل بیت شدنش نزدیک کردید.

البته که نقش الگوهای توسعه ای شما در مدیریت این استان،که برگرفته از الگوی توسعه دوبی،مالزی و ... می باشد،نقش مهم و بی بدیلی در این رکورد تاریخی داشته و ما به نوبه خود از حاکمان و مدیران آن کشورها نیز،نهایت قدردانی و سپاس خود را اعلام میداریم.

به شما مسئول عزیز یادآور می شویم که مسئله قتل تنها مسئله جنایی و پلیسی نیست ،بلکه ریشه در اقتصاد و فرهنگ و سیاست و... دارد و ارتباط نزدیک شما مسئولین ارگان های مختلف استان مزید علت شد تا به همه ی شما عزیزان مسئول و مدیران دلسوز که در رسیدن به چنین مقام والایی شریک و همراه هستید خاضعانه  تبریک عرض کنیم.

ان شا الله درسایه الطاف خداوند منان همواره سلامت و دلسوز باقی مانده و پیش از پیش با بهره گیری از این نوع مدیریت مثال زدنی بتوانید استان را در رسیدن به جایگاهی که شما مسئولین جهادی و توانمند آرزوی آن را دارید،دست پیدا کنید.

 

کاپیتولاسیون مالی دولتی ها

فاجعه هنگامی رخ داد که دلسوزان نظام را سرگرم کرده بودند به زمان اندکی که جناب لاریجانی برای تصویب-بخوانید تحمیل-برجام اختصاص داد،اعتراض ها بیشتر پیرامون محدودیت زمانی در مقایسه یا اهمیت موضوع و جلوگیری از طرح نظرات نمایندگان می چرخید.

 

موضوع برجام و عملکرد مجلس که قشر عظیمی از امت حزب الله را به خود مشغول کرده بود از مباحث با اهمیت کشور بود که
  جایگاهش محفوظ است لیکن در این گیر و دار،آنچه مغفول ماند تصویب همزمان محرمانه بودن دارایی مسئولان که می توان آن را کاپیتولاسیون مالی مسئولان خواند که رئیس کهنه کار مجمع تشخیص در سایه دو گانه خوانی های جناب لاریجانی در موضوع مهم برجام –شاید نیز هماهنگی استاد و شاگرد-آن را با قیام و قعودی زیرکانه بر انقلاب مظلوم اسلامی تحمیل کرد.

مگر کاپیتولاسیون،همان امتیاز ویژه ای نیست که آمریکایی ها درصدد تحمیل آن بودند،مگرهمان ویژه خواری و امتیاز خواهی ویژه ای نیست که امام پا برهنه گان و مستضعفین، خمینی کبیر را به تکلیف شرعی رسانید تا بر سر قم ونجف و عالم و عامی فریاد کشد؟

 

اگر در خاطره ها مانده باشد رهبر فرزانه ی انقلاب نیز از آغازین روز های امامت خویش دو موضوع را برجسته کردند:

یکم:خاطره ی تلخ ملت از خباثت و خیانت های آمریکا و ضرورت مقابله ی هوشمندانه با توطئه های شیطان بزرگ

و دوم:وجوب پرهیز مسوولان از مال اندوزی،این هر دو گفتمان اصلی رهبری در تمام سال های پس از رحلت امام را تشکیل داد،زندگی زاهدانه ی حضرت ایشان که نه تنها خود بلکه فرزندان و اهل بیت خود را نیز از کام جویی دنیایی محروم کرده اند تا جایی که شب عروسی فرزندشان متوسل به چند تکه نان خشکیده و بیات شده ی ته مانده ی سفره می شوند اما دریغ و صد حیف که شیوه ی علوی –که دشمنان قسم خورده را نیز به تحسین و تعظیم وا داشت-وآن همه فریاد های دلسوزانه و نصایح پدرانه هرگز نتوانست طلحه ها وزبیر ها و آقازاده های سعد ها و عوف ها را از دست اندازی به اموال عمومی و ثروت اندوزی های نجومی باز دارد.

 

 همانگونه که فریاد های علی مانع دنیا خواهی و زر اندوزی مجاهدان دنیاطلب صدر اسلام نگشت،اینک اما فاجعه ای بزرگتر ،مصوبه ای است که بالاترین دستگاه قانونگذاری نظام برای در امان ماندن ثروتهای بیکران آقاها و آقازاده ها در هیاهوی تصویب برجام بر انقلاب خمینی تحمیل کرد.

 

شاید هم این روز ها بزرگانی که خود پیشتر داعیه رهبری داشتندو دارند درصدد انتقام از آن پیر سفر کرده اند.همان ها که با نقل خواب و خاطره می خواهند امام خود ساخته و تحریف شده ی خود را جایگزین امام پا برهنگان کنند وبا سانسور صحبت های امام، شعار اصلی انقلاب را،آن هم به نام و هزینه ی معمار انقلاب از ضمیر مردم حذف کنند.

 

گویا فراموش کرده اند که امامما مستضعفین و پا برهنگان به آن مرفهین همیشه مدعی می فرمود:

«باید هم در متن قوانین و مقررات و هم در متن عمل و عقیده و روش و منش جامعه پیاده شود و مصلحت زجر کشیده‌ها و جبهه رفته‌ها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح داده ها و در یک کلام، مصلحت پابرهنه‌ها و گودنشینها و مستضعفین، بر مصلحت قاعدین درمنازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامی مقدم باشد و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و باید سعی شود تا از راه رسیده‌ها و دین به دنیا فروشان، چهره کفرزدایی و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه‌دار نکنند و لکه ننگ دفاع از مرفهین بی خبر از خدا را بر دامن مسئولین نچسبانند».
صحیفه امام، جلد 20، صفحه 
333

 

همانطور که شاهد بودیم مجمع تشخیص مصلحت نظام، بر خلاف فرمایشات امام ،مصلحت مرفهین و مسئولین را بر مصلحت پابرهنگی و گودنشینان ترجیح داد و قانونی تصویب کرد که بر اساس آن مسئولین حق اضافه کردن بر مال اندوزی خود دارند و هیچکس حق اعتراض ندارد

تحریف اصول در برابر سکوت جامعه


امروز با برادرم به صورت اتفاقی گفتیم بریم یه سری به کارتن خواب ها بزنیم،بلد نبودیم دقیقا کجاها هستند ولی حدودشونو می دونستیم.رفتیم پل علی بن حمزه شنیده بودیم زیر پل اسکان دارند ،به دلیل بارندگی هایی که این چند روز اومده بود مجبور بودند از اونجا برن. یه مسجدی نزدیک پل بود گفتیم بریم اونجا از کسایی که اونجا هستند بپرسیم احتمالا مال همون محله باشند یه بنده خدایی بیرون اومداخویم ازش پرسید محل اسکان کارتن خواب ها کجاس؟؟؟ 

بنده خدا انگار سوال غیر اخلاقی ازش پرسیدیم چنان جبهه گرفت که جز افسوس چزی دیگه ای نمیشه گفت .بنده ی خدا میگفت من آخوندم من چه ربطی به این کارتن خواب ها از من  فقط باید سوال آخوندی بپرسید من آخوندم.

خدا رحم کنه این جامعه ای که روحانیش به کارتن خوابها چنین دیدی داره ،کلا گویا وظیفه ای جز احکام و چطور غسل کنیم و چگونه وضو بگیریم ندارند.

زمانی که جامعه ی روحانیت ما اینقدر در فردیت دین فرو رفتند و بعد اجتماعی دین را فراموش کردند و حوزه ها هیچ دغدغه ی مردم را ندارند خروجی این حوزه همین دوستان بی دغدغه در جامعه ی اسلامی می شوند.

یک سری از صحبت های تئوریسین های انقلاب را اگر اسم آنها را نیاوریم به جرم ضد حکومت اسلامی و ضد ولایت فقیه بودن بازداشتمان می کنن یک عبارت از شهید بهشتی هست که از این دسته موارد محسوب می شود ایشان می فرمایند:

«بالا بروید یا پائین بیائید ، اصلاً قرآن را بر سر جامعه پهن کنید ، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه ی بیچاره ی از سرما لرزان وجود دارد و از سوی دیگر متنعّمان برخوردار از همه چیز ، این جامعه لَجَن است . تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لَجَن است . آیا کسی در دنیا منتظر این می شود که ببیند این جامعه ، جامعه قرآنی است ، یا انجیلی ، یا توراتی ، یا بودایی ، یا اوستایی ، یا مائوئیست ؟ نگاه می کند اگر در جامعه به همه انسانها به عنوان انسان نگاه نمی شود ، احتیاجات آنها بی ارزش است ، خیابانهای یک طرف شهر گلگاری دارد اما طرف دیگرش چندین سال است که چاله – چوله هایش به دره و ماهوُر تبدیل شده ، این جامعه هر بر چسبی می خواهد داشته باشد ، آیا مردم دنیا در رده بندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردنش حالت انتظار پیدا می کنند و می گویند ببینیم آیات قرآن در این زمینه چه می گوید ؟ یا انجیل در این باره چه گفته ؟ نصوص اوستا چه می فرماید؟ اوپانیشادهای آئین هندی چه می گوید ؟ کتاب مائو در این باره چه آورده ؟ لنین در این زمینه چه گفته ؟ مارکس چه گفته ؟ این حرفها نیست . منتظر اینها نیستیم . می گوئیم این جامعه بد است ؛ ناقص است؛ دارای کمبود است . شکی نیست . این قدر بحث نمی خواهد .»

کتاب " باید ها و نباید ها " ص 102

جالب است گویا اصول انقلاب از گذشته تا کنون تغییر کرده است و پابرهنگان و محرومین جامعه در این جامعه ی اسلامی هیچ اهمیتی ندارند.

بعد از جواب این روحانی بزرگوار به صورت اتفاقی یکی از این کارتن خواب ها را  دیدیم.بنده ی خدا داشت از ضایعات چیزهایی برای خوردن پیدا می کرد ،نزدیکش شدیم برادرم از او پرسید شما خانه دارید با خجالت پاسخ داد نه نداریم گفت شب ها کجا می خوابید جواب داد در کوچه پس کوچه های دروازه سعدی ازش پرسیدم کسی از مسئولین اومده پیشتان سر بزند یا اینکه کمکی به شما  کند جواب داد نه به او گفتیم ما را ببر پیش بقیه دوستانت سرش را پایین انداخت و مارا برد.

آنجا پر بود از زن ها و مرد هایی که به دلیل نبود خانه به این مناطق پناه آورده بودند حالا چه معتاد باشند چه سالم ،یکی دیگر از این کارتن خواب های دیگر را دیدیم ازش پرسیدیم اینجا شهر داری گرمابه ای برای شما نزده است گفت نه فقط یک مکانی هست که اگر بخواهی از آن استفاده کنی باید پول بدهی یا یک کمپ اعتیادی هست هر وقت خودمان را معرفی می کنیم می گویند جا نداریم در حالی که جا دارد.

نکته قابل تامل اینجا است که تا کنون هیچ کدام از مسئولین جمهوری اسلامی به آنها سر نزده و جویای حال آنها نشده است در جامعه ای یکی از اصول و پایه هایش رسیدگی به همین محرومین و مستضعفین بوده است.تنها کار مسئولین سیاسی بازی ها و به حاشیه بودن موضوعات اصلی است و در ازای کاری که برای این محرومین انجام می دهند در حالی که این از وضایف دوستان مسئول است جز منت بر سر محرومین چیزه دیگری ندارم.

نمونه آن را برایتان ذکر می کنم چند هفته ی پیش برنامه ای داشتیم تحت عنوان از کوشکک تا سئول ایم برنامه کنایه به برخی از مسئولین شورای شهر بود که قصد عزیمت به سئول کره ی جنوبی را دارند و رسیدگی به مناطق محروم شهر را یا فراموش کرده اند یا با سرعت کمتری به پیش می برند زمانی که ما این برنامه را گذاشتیم نماینده ای از شورا حاضر شد و دانشجویان را با انواع و اقسام برچسب ها و تهمت ها مورد عنایت قرار داد و مردم آن منطقه را تهدید کرد جالب است ایشان  هم ریش داشت و هم تسبیح و تیپ بسیار موجهی ،جالب است این گونه افراد فقط از انقلاب ضواهر فردی را یاد گرفته اند و از خود انقلاب و تئوری انقلاب اسلامی فاصله دارند.

امام خمینی (ره) می فرمایند:

«اگر مسئله فقر حل نشود انفجاری رخ خواهد داد که اسلام هم جلودارش نخواهد بود»

نکته ی قابل تامل دیگری که وجود دارد سکوت جنبش دانشجویی در برابر این نا ملایمات است گویا تشکل های دانشجویی رسالت خود را فراموش کرده اند و فقط خود را در عرصه ی  سیاسی تعریف می کنند،دانشجو در جامعه تعریف می شود نه درسیاست دانشجو در درک مردم تعریف می شود نه در جانبداری از حزب و یا شخصی از احزاب امروزه رسالت دانشجو مانند رسالت اکثر روحانیون به فراموشی رفته است و هر دو جریان به حواشی می پردازند و از متن فاصله گرفته اند. 

به امید آن روزی که یوم الله دیگری در  ساختار های موجود این انقلاب در حال تحریف و ساخته ی برخی از مسئولین رخ دهد و تئوری اصیل انقلاب ناب خمینی بر سر کرسی بنشیند .

سجاد طاهری

اسلام را به دست اسلام ذبح نکنید


در تاریخ اسلام بویژه تشیع پر از فدا کاری ها و جان نثاری ها در راه حق و خدای رضوان است.اما آن چیز که به این ایثارها روح دمیده است شکل کشته شدن یا چگونگی اسارت نیست بلکه اهداف والایی است که آن را همیشه زنده نگه می دارد.شما ببنید امام حسین (ع) را در روز دهم محرم سال 67 هجری به شهادت رساندند آن هم بدترین شکل ممکن،با این وجود حضرت زینب می فرماید ما رایت الا جمیلا چه چیز سبب این زیبایی شده است.آیا می تواند هدفی جز قیام امام مسبب این زیبایی باشد؟

این هدف زیبا چیست که امام سوم شیعیان حاضر است نه تنها جان خود بلکه خانواده ی خود و از آن  بدتر به اسارت  نوامیس خود تن بدهد.اگر نگاهی به وصیت نامه امام بیاندازیم جواب را پیدا میکنیم حضرت در آن می فرماید« من از روی  خودخواهی  و خوشگذرانی  و یا بری  فساد و ستمگری  قیام نکردم، بلکه قیام من بری  اصلاح در امّت جدّم می باشد، می خواهم امر به معروف و نهی  از منکر کنم و به سیره و روش جدّم و پدرم علی  بن ابیطالب عمل کنم»

مگر اسلام آن زمان چه تفاوتی با اسلام زمان علی (ع) یا پیامبر(ص) داشت؟

مردم در آن زمان نماز را می خواندند روزه اشان را میگرقتند و مستحبات را یکی پس دیگری انجام میدادند.

آیا مگر اسلام همین نیست که واجبات را انجام بدی و تمام؟

جواب مشخص است خیر،اسلامی که امام از آن دم میزند اسلام سازش نیست اسلامی نیست که  زیر علم هر ضالم و مستکبری سینه بزنی و برایت فرقی نکند که آن شخص،شخص موجهی باشد یا یک انسان فاسق و گنه کار .

امام یک سال پیش از عاشورا در منا در خطبه ای که مخاطب آن خواص زمان خود بودند به مظمون اینگونه می فرمایند شما در برابر ظلم روا شده به اسلام سکوت کرده اید که مبادا خدایی نکرده حقوق شما در خطر بیافتد هر گاه که حقوق مستضعفی پایمال می شود سکوت می کنید و صدایی از شما در نمی آید چون نگران مال خود هستید اگر زمانی حقوق شما پایمال شود چنان ندای وا اسلاما سر می دهید که انگار دین خدا در آستانه ی نابودی است.نه خیر خود شما انحراف اسلامید سکوت شما انحراف اسلام است مال پرستی شما سکوت اسلام است.

متاسفانه این بعد از دین در مجالس عزاداری یا گفته نمی شود و یا به ندرت، واعضین ما از آن دم میزنند.زمانی که بعد اجتماعی دین ،بعد مطالبه گری دین ،بعد استکبار ستیزی دین و بعد حق گیری آن برای مستضعفان و محرومان فراموش شود،این دین با بی دینی هیچ تفاوتی ندارد و این اسلام انسانی سکولار را پرورش می دهد که نه تنها این موضوعات ذکر شده برایش اهمیت ندارد بلکه به تکفیر آن می پردازد.

 

 

 

اقتصاد نامقاومتی

در کتاب دبستان داستانکی میخواندیم به نام بلدرچین و بزرگی،خلاصه اش این است که بلدرچینی با جوجه هایش در مزرعه ای آشیانه ای داشتند،غروب هنگامی که بلدرچین به لانه باز می گشت جوجه ها هراسان به مادر میگفتند باید لانه را از این مزرعه ببریم چرا که مرد زارع امروز به فرزندش میگفت فردا صبح همسایه ها می آیند و گندم مزرعه را درو میکنند بلدرچین میگفت جوجه های عزیزم آسوده خاطر باشید فردا خبری نخواهد شد،غروب روز بعد در بازگشت بلدرچین جوجه ها میگفتند اینبار برویم چون کشاورز میگفت همسایه ها نیامدند لیکن فردا خویشان می آیند و درو میکنند و باز هم مادر میگفت آسوده باشید خبری نخواهد شد و چند روز بر همین شیوه گذشت تا یک روز که جوجه ها گفتند که از زارع شنیدیم که به پسرش میگفت داس ها تیز کن فردا صبح خودمان مزرعه را درو می کنیم

بلدرچین سراسیمه گفت فورا باید برویم،...

و این داستان همه ی افراد و ملت هاست .تا آنگاه که به امید دیگران نشسته ایم هیچ خبری نخواهد شد،دل بستن به دست دیگران و امید به همکاری و مساعدت آنان در حالی که خود توانایی و پتانسیل لازم را برای استفاده ی هر چه بیشتر از استعداد های موجود در افراد جامعه داریم امری بسی بچگانه و یا به عبارتی تند تر احمقانه است.

با مقایسه ی این داستان بچه گانه و وضع موجود جامعه خویش به نتایج جالبی می توان رسید.

آیا نمی توان ایگونه برداشت کرد که حل مسائل اقصادی کشور در دست خودمان است چنانچه بار ها امام خامنه ای بر اقصاد مقامتی تاکیید کرده اند .بار ها برای ملت های جهان ثابت شده قدرت های جهانی تنها به فکر منافع خود و استعمار کشور های جهان هستند و تا زمانی که منافع خود را در خطر نبیند از آن ملت ها دفاع میکنند درغیر این صورت تحریم.

آیا تنها مشکل اقتصادی جامعه ی امروز ما تحریم قدرت ها است؟

آیا خاموش بودن چرخ کار خانه های داخل کشور و عدم توجه به این پتانسیل های غیر فعال از مشکلات اقتصادی نیست؟

آیا عدم ارتباط صنعت و دانشگاه ها از مشکلات سیاست های اقتصادی در جامعه نیست؟

پس با این برداشت می توان گفت حل مشکلات اقصادی تنها تنها در دست خود ملت ایران است و بس.

و راهکار هم چنانچه بار ها رهبر معظم انقلاب فرمودند اقتصاد مقومتی است

امید است بجای انجام کارها با اولویت کم تر به کار های اصلی روی زمین مانده ی انقلاب بپردازند

ان شاء الله

 

مظلومیت در برابر مظلوم

دیدار یار پس از سال‌ها آن‌هم در جمع مریدان با آن فضای روحانی و به‌ ویژه در ماه مبارک رمضان حال و هوای دیگری داشت به‌خصوص که آقا هم به گفته‌ی خود بسیار از دیدار خوشنود بودند این رضایت اشتیاق ملاقات را دوچندان کرده بود؛ امّا به ‌هرحال این‌گونه دیدارها با تمام حسن‌ها خالی از حاشیه نیست؛ و حتی در برخی موارد حق را هم به‌حق دار نمی‌دهند و بسی جای تعجب است که در ملاقات ولی امر مسلمین جهان هم این بی‌عدالتی‌ها دست از سر جامعه‌ای با پسوند اسلامی بر‌نمی‌دارد و کماکان افرادی که مایل به شنیدن حرف مخالف خود نیستند قصد در حذف جریان منتقد خود دارند و کماکان این افراد به‌اصطلاح مخلص فرق منتقد را با معاند نمی‌دادند.

از این ‌رو چند نمونه از بی‌عدالتی‌ها که در دیدار شاهد آن بودم را بازگو می‌کنم؛

1. در دیدار اخیر حضرت آقا با دانشجویان جنبش عدالت‌خواه دانشجویی علی‌رغم فعالیت‌های گسترده چه در سطح دانشگاه‌ها و چه در بستر جامعه ازنظر تعداد در اقلیت قرار داشت و با توجه به این فعالیت‌های گسترده تنها پانزده سهمیه را توانست از نهاد رهبری بگیرد جالب اینجاست که سهمیه یکی از دانشگاه با سهمیه جنبش برابری می‌کرد بماند که تشکل‌های دیگر چند درصد سهمیه به خود اختصاص داده بودند.

2. متأسفانه (ازنظر آقایان) یا خوشبختانه (ازنظر توده‌ی دانشگاهیان) مجری برنامه امسال آقای فرشید جعفری دبیر سابق جنبش عدالت‌خواه کشور بودند. گفتن برخی از اتفاقات بسیار سخت است ولی تا این حد گفته باشم که تا دقایقی قبل از شروع برنامه هنوز وضعیت مجری مشخص نبود چراکه برخی از آقایان خود مخلص پندار و خود پیروی امر ولی پندار و ...(از همین برچسب‌های به شکل) با تماس‌های پی یا پی با مسئولین برگزاری برای حضور ایشان مانع‌تراشی می‌کردند به هر حال به لطف پروردگار الهی نتوانستند به هدف برسند.

سوره مبارکه آل‌عمران آیه ۵۴
وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ﴿۵۴
و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش)، نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش)، چاره‌جویی
کرد ،و خداوند بهترین چاره جویان است .

3. صحبت‌های نمایندگان دانشجویی دارای نکاتی جالب و قابل‌تأمل بود. اگر به زمان صحبت‌های این نمایندگان توجه کنید هرکدام بدون محدودیت زمانی و تا زمانی که متن به پایان برسد به نطق خود ادامه می‌داند و کسی از مسئولین به آن‌ها فشاری وارد نمی‌کرد. زمانی که مجری آخرین نفر را نماینده‌ی جنبش معرفی می‌کند (البته قرار نبود که نماینده‌ی جنبش به‌عنوان آخرین نفر صحبت کند) از مسئولین با تمام وسایل دم دست از خودکار گرفته تا ... قصد متوقف کردن این صحبت‌ها را دارند و این فشارها دقیقاً از دقیقه‌ی دوم سخنرانی شروع می‌شود تا جایی که نماینده‌ی جنبش مجبور به سریع خوانی می‌شود و متن دوازده‌ دقیقه‌ای خود را در پنج دقیقه به پایان می‌رساند. البته به حمدالله خود حضرت آقا متوجه این موضوع می‌شوند و به نماینده‌ی جنبش می‌فرمایند" متن (جنبش) را دوباره مطالعه می‌کنم"

البته جایی بسی خورسندی است که تمام نکات ذکرشده‌ی جنبش را حضرت آقا پاسخ دادند و به نماینده‌ی جنبش فرمودند طیب الله انفسکم.

ولی این‌گونه رفتارها قلب آدم را به درد می‌آورد که در برابر ولی امر مسلمین،دایه داران عدالت نماد بی‌عدالتی می‌شوند.

سرکوب کنید چون منتقد است

بسمه تعالی

در فضای مشوش و پر هیاهوی دانشجویی کشور چند وقتی است مساله برخورد با اقای مطهری نماینده ی مردم تهران در شیراز بحث اول محافل دانشجویی شده است از این رو بر خود لازم دانستم در حد توان چند نکته را متذکر شوم

نکته اول محکوم کردن رفتار بسیار نا درست در برابر سخنرانی قانونی اقای مطهری است.

متاسفانه در دهه ی چهارم انقلاب هنوز شاهد سرکوب افرادی هستیم که از نظر سیاسی با اختلاف نظر دارند و این بدین معناست یا بعد از گذشت 35 سال از انقلاب هنوز راه چگونه گی برخورد با سلایق سیاسی را نمیدانیم یا حرفی برای گفتم نداریم و بدین منظور در برابر صحبت .فریاد میزنیم

در همین خصوص شهید مطهری در سخنی میفرمایند:

{به دلیل همین ازادی ها بود که اسلام توانست باقی بماند.اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میگفت من خدا را قبول ندارم بزنید و بکشید امروز دیگر اسلامی وجود نداشت اسلام به این دلیل باقی مانده است که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده است}

بسیار ناگوار و نا خوشایند است که عده ای با این گونه رفتار هم جمهوریت نظام را زیر سوال میبرند و هم بازی باخته ی حریف را به برد تبدیل میکنند و عامل پبیروزی حریف میشوند.

نکته ی دوم

به حتم برخی از اظهار نظر های جناب مطهری عمدتا در جانب داری از سران فتنه و نادیده گرفته خساراتی که فتنه گران به کشور و نظام وارد کردند قابول قبول نیست

اما این برخورد ها نباید به بگونه ای باشد که با فتنه گران برخورد میشود.بطور کلی باید بین جریان منتقد معاند مرز بندی قائل شد.و نباید فضای جامعه به گونه ای باشد که منتقد را معاند معرفی کنیم و همان برخوردی که با معاند داریم با منتقد نیز داشته باشیم که در صورت فضای جامعه

به فضایی ایستایی و بدون تحرک تبدیل میشود و جامعه از حضور منتقدین که یک امر اساسی و حیاتی است محروم می شود

نکته ی سوم

از تبعات این گونه برخورد ها ایجاد فضایی دو قطبی در جامعه و نسبت دادن مصداق هایی به این افراد است .عده ایی که ما هم نظر هستند میشوند یاران انقلاب و عده ای که با ما اختلاف نظر دارن می شوند معاند نظام .

این دو قطبی سازی ها و مصداق سازی ها زمینه ساز فتنه است که گاها منجر به تکه تکه شدن افکار عمومی جامعه می شوند و بار ها مقام معظم رهبری در این باره تذکراتی داده اند و هنوز مورد توجه قرار نگرفته است.

نکته ی چهارم

رعایت اخلاق سیاسی مهمترین رکن در سیاست است که کماکان موضل این روز های حناح های سیاسی است به گونه که برای تخریب جناح مقابل دست به هر وسیله ای میزنند و معلو نیست تا کی باید شاهد این این بد اخلاقی های سیاسی باشیم و بازخورد این گونه رفتار برای عموم مردم باشند وضربه ی این سیاسی کار ها را آن ها بخورند

حضرت آقا در کلامی میفرمایند:

(اگر سیاست از اخلاق و معنویت جدا شد .آن وقت ان سیاس ورزی میشود یه وسیله برای کسب قدرت به هر قیمت .برای کسب ثروت برای پیش بردن کار خود در دنیا)

طبق این گفتار عدم رعایت اخلاق در سیاست موجب ساخت دنیا و ویرانی اخرت میشود

نکته پنجم

دخالت برخی از چهره های عمدتا سیاسی منتسب به جناح ها در فضای دانشگاه ها است که یکی از دلایل بروز چنین اتفاقاتی می باشد به گونه ای این افراد قدرت تحلیل و تصمیم را از دانشجو گرفته و به جای دانشجو تصمیم میگیرند.

و دانشجو به مانند وسیله ای میشوند برای به ثمر نشستن اهداف جناح های سیاسی و در هر مورد اگر فردی با این چهره ها و جناح اختلاف نظر داشت از دانشجو به عنوان سرکوب گر و اگر اختلافی نبود از دانشجو به عنوان مشوق استفاده میشود.

نکته ی ششم

فعال تر کردن کرسی های آزاد اندیشی و فضایی برای مناظره با حضور همه سلیقه های سیاسی و فکری

و بارها حضرت اقا بر مورد تاکیید کرده اند و در یکی سخنرانی های خود فرمودند

{فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید، آن کرسى‌هاى آزاداندیشى را که من 100 بار ‌ـ‌با کم و زیادش‌ـ تأکید کرده‌ام راه بیندازید و این‌ها را هى آنجا بگویید. این می‌شود یک فضا. وقتى یک فضاى گفتمانى به وجود آمد، همه در آن فضا فکر می‌کنند، همه در آن فضا جهت‌گیرى پیدا می‌کنند، همه در آن فضا کار می‌کنند}

 

که این نشان از نقد صریح و روشن آقا ا ز عدم ایجاد این فضا در دانشگاه است.

نکته ی هفتم

 شناخت اولویت های نظام است و انجام کار های اولویت دار و روی زمین مانده ی نظام است و نباید به گونه ای عمل کنیم که با یک رفتار غلت و ناسنجیده مانع پیشرفت کشور شده و گاها کشور را به عقب برگردانیم. امید وارم با شناخت این اولویت ها دیگر شاهد این گونه اتفاقات نباشیم

و نکته ی اخر به امید روزی که این گفتار (چه نکنیم ها)در جامعه به پایان برسد و به سوی گفتار (چه کنیم )ها بعد از سه دهه از انقلاب حرکت کنیم.

و من الله توفیق.